يادآوري يك خاطره از سال گذشته
درست مثل فردا روزي در سال گذشته (18-6-1392) پسر كوچكم علي كه آن موقع كلاس چهارم بود ،يك روز ديرتر به خانه آمد.
سال گذشته ،علي تابستان در مركز آموزش مهارتهاي حوزه در ميدان شهدا ،كلاس كامپيوتر مي رفت ،آن روز براي دير آمدنش توبيخش كردم . جوابي نداد. بعدا متن زير را برايم ايميل كرد و دليل دير آمدنش را توضيح داد .در ادامه خبر متن نامه علي را بدون هيچ تغييري و پاسخي كه من فرداي همان روز برايش فرستادم را مي آورم.
نامه علي به من:
هر بچه کوچکی باید کار خطا بکند تا دیگر انجام ندهد اما بدون دعوای پدر و مادر
من به بانک انصار کنار کلاس کامپیوتری که میرفتم رفتم و سوالاتی که می خواستم کردم.
اومدم بیرون ، حرم را دیدم رفتم جلوتر و سلام دادم ولی ساعت نداشتم که
ببینم ساعت چنده و برگردم و دیرشد.
حالا من حازرم تا دوچرخه و فرمون بازی و تلسکوپ خودم را بفروشم تا یک
گوشی ساده و ساعت ساده بخرم تا دیگر دیرم نشود و وقتی کاره مهمی داشتم
زنگ بزنم .
اگر حالم خوب بود و مثل بچه های دیگه قدتم بلند بود می توانستم بدون
نگرانی خانواده حرم بروم .
من قدم کوتاست ولی زحن و هوشم بسیار بالاست .
همه می گن تو قدت از من بلنتر می شود اما من همین جوری هستم و آینده ی
روشنی ندارم .
من یک بچه مسلمان هستم ، من یک بچه ایرانی هستم و بچه مشهدی پس نباید
ماهی یک بار حرم بروم .
کسی بالاست و مواظب منده ها ی خودش هست .
شاید این حرم رفتن من کار خدا بوده و ما نباید از کار خدا عیب و اشکال بگیریم .
پس دیگر از من سوال در باره ی کار خدا نکنید « لطفا»
شاید این نوشته ی من کار خداست .
شاید خدا دوست ندا شته باشد در باره ی این کار اشتباه من صحبت کنیم دیگر
« با تشکر مرد قد کوتاه »
پاسخ من به نامه علي:
5-خلاصه حرم رفتن كار شما بوده نه كار خدا بيخود اشتباهت رو به گردن خدا نينداز.
ارسال دیدگاه