تجدد امثال

19 شهريور 1393

در جلسه دو روز قبل ديديد مصنف به مناسبت بحث وحدت موضوع در استصحاب،اشاره اي به تجدد امثال كرد ،به نظر حيف است به سرعت از اين بحث مفيد و پر عمق گذر كرد،مبحثي كه جايگاه رفيعي در فلسفه و عرفان اسلامي دارد هر چند كه به نظر مي رسد نگاه مرحوم شيخ به اين بحث بيشتر ناظر به بحث تجدد اعراض در كلام اشاعره باشد تا حركت جوهري و تجدد امثال در فلسفه و عرفان.

با اين همه توجه شما را به برخي مطالب در اين حوزه جلب مي كنم و همچنين تعدادي مقاله مرتبط با بحث را در قسمت بالاي صفحه ( جزوه) قرار مي دهم.

تجدد امثال



تَجَدُّدِاَمْثال، اصطلاحی کلامی ، عرفانی و فلسفی، به معنای از بین رفتن چیزی و پدید آمدن همانند آن. ایناصطلاح از نظرگاههای متفاوت دربارۀ رابطه موجودات با مبدأ آفرینش، در معانی ومباحث مختلفی به کار رفته است. 

فهرست مندرجات

۱ -نظریه تجدد اعراض
۲ -منشأ نظریه
۳ -نظریه تجدد جواهر
۴ -عدم تجدد اجسام
۵ -تجدد در اصطلاح عرفانی
۶ -دیدگاه ابن عربی
۷ -تفاوت دیدگاه ابن عربی با دیدگاه فلاسفه
۸ -تجدد امثال از دیدگاه ملاصدرا


نظریه تجدد اعراض



اشاعره که به پذیرش نظریه ذره یا جوهر فرد شهرت دارند، معتقدند که عالم از جوهر واحد ثابت و اَعراض مختلف و در عیـن حال، متجدد یا نوشونده‌ای تشکیل شده است. ایناعراض همـواره در تغیر و تبدل‌اند، به گونه‌ای که هیچ عَرَضی در دو آن (لحظه) باقینمی‌ماند. تمامی تغیرات و تحولاتی که در صور موجودات دیده می‌شود، در حقیقت ناشیاز تبدل اعـراض آنهـا ست که بـر این جوهر واحد ثابت و لایتغیر ــ که‌ خـود متشکلاز ذرات بی‌شمار و یا جـوهر فرد است ــ عارض می‌شود. این دیـدگاه در اصل «تجدداعـراض» و قاعدۀ «العرض لایبقی زمانیـن» بار نمـوده شـده است. 

منشأ نظریه



منشأ نظریه «تجدد اعراض» آن بودهاست که گمان کرده‌اند اگر اعراض نیز همانند جواهر ثابت باشند، لازم می‌آید خلقت وآفرینش تعطیل شود و این با اعتقاد به حضور دائمی خداوندبه عنوان خالق و برپا دارندۀ عالم هستی از سویی، و نیازمندی جهان به وی از سویدیگر منافات دارد. اما با قول به این اصل در واقع، جواهر و اعراض هر دو در بقا،نیازمند به حق تعالی خواهند بود، چون بقای جواهر نیز خود مشروط به اعراض است واعراض هم که در حال تجددند، درنتیجه، هر دو در بقا محتاج به خداوند خواهند بود واز آنجایی که عالم امکان از جواهر و اعراض تشکیل شده، بنابراین، استمرار وجود جهان به این است که ارادۀ خداوند در هر لحظه به تجدد امثال موجوداتتعلق می‌گیرد. 

نظریه تجدد جواهر



برخی از متکلمان دیگر، نظیرنظّام (د ۲۳۱ق/۸۴۶م) و تفتازانی (د ۷۹۲ق/۱۳۹۰م) قاعدۀ مذکور را گسترش داده‌اند وتجدد را نه‌تنها در اعراض، بلکه در جواهر نیز قائل شده‌انددلیل این گسترش نزد نظاماین بوده است که جوهر در نظر وی مجموعه‌ای از اعراض گرد هم آمده است. اصطلاح جوهر وعرض در کلام وی گاه با یکدیگر تداخل پیدا می‌کنند، چنان‌که گاهاجسام را اعراض، و یا به عکس، اعراض را اجسام نامیده است. وی رنگ و مزه و بوی را نیز از جمله اجسام به شمار آورده است به عقیدۀ نظام هیچ جسمی خواه فلکی یا عنصری، بسیط یا مرکب ، ناطق یاغیر ناطق نمی‌تواند در دو آن باقی باشد، بلکه همواره در تغییر و دگرگونی است.  تفتازانی برخلاف دیگران تجدد در اجسام را آن‌چنان مسلم گرفته است که ازطریق آن به تجدد در اعراض استدلال می‌کند. 

عدم تجدد اجسام



در مقابل اشاعره ، عدۀدیگری از متکلمان از جمله تفتازانی، و نیز اکثر معتزله به استثنای نظام، و غالب متکلمان شیعی مانند خواجهنصیرالدین طوسی و علامهحلی به ثبات و عدم تجدد اجسام، بلکه اعراض نیز قائل شده‌اند. 
خواجه نصیرالدین در تلخیص المحصلدر عین رد ادله اشاعره در تجدد اعراض، بقای اجسام را بدیهی و ضروری دانستـه، و قولنظام بـر تجدد اجسام را مـورد تردید قرار داده، و آن را اشتباهی از طرف ناقلانکلام وی نقل کرده است.  علامه حلی نیز در کشف الحق بقای اجسام را امـر غیـر قابل شک وتردیـد مـی‌داند. به تعبیر وی حتی شخص سوفسطایـی نیز در اینکـه بدن و جسـم وی همانجسـم دیروزی است، شکی ندارد و بر همین اساس، ضمن اقامه ادله متعـددی تجـدد دراعـراض را نیز رد مـی‌کنـد.

تجدد در اصطلاح عرفانی



مقصود از تجدد در اصطلاح عرفانیتغیر و تبدل عالم خلقت یا ماسوی الله است، بدین معنا که در هر آنی تمام جهانِمخلوق معدوم شده، دوباره از نو آفریده می‌شود و این روند به‌طور دائم در حال تجدیدو تکرار است. اولین کسی که در میان عارفاناسلامی این نظریه را طرح کرده، بنابر نظر ایزوتسو، عینالقضات همدانی (مق‌ ۵۲۵ق/۱۱۳۱م) است

دیدگاه ابن عربی



عارف بزرگ، محیی‌الدینابن عربی (د ۶۳۸ق/۱۲۴۰م) با استناد به آیات قرآنی همچون آیه شریفه «... بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ 
خَلْقٍ جَدیدٍ» اینموضوع را به روشنی مورد بحث قرار داده است. در نظر وی آفرینش در واقع، عبارت استاز تغییر صور و تجلیات الاهی در مظاهر اشیاء و نه اِحداث از عدم، آن‌چنان‌کهفلاسفه و متکلمان می‌گویند. از آنجایی که در تجلی تکرار نیست،  جهان خلقت همواره در حال تحول و تازگی است، هیچ چیزی که قدیم وکهنه باشد، در آن یافت نمی‌شود و حتی در لحظه دوم شیئی جدید با آفرینشی جدید تجلیمی‌نماید خداوند به صفات جمالش به اشیاء وجود می‌دهد و به صفات جلالشتعینات ایشان را از بین می‌برد، پس در هر تجلی، خلقی را از بین می‌برد و خلق جدیدیرا به وجود می‌آورد. در هر آنی جهانی به عدم می‌رود و در همان آن جهان جدیدیهمانند جهان پیشین به وجود می‌آید و این امر پیوسته بدون هیچ وقفه زمانی در حالجریان است، گویی همواره دنیا و آخرت است، بـی‌آنکه ما آن را درک کنیـم 
نظریه تجدد امثال و یا خلق مدام ابن عربی ردّی است بر فلسفه ذره‌ای متکلمان اشعری و دیدگاه سوفسطایی حسبانیهحسبانیهدارای دیدگاهی سوفسطایی بوده‌اند؛ به‌زعم ایشان همه چیز در عالم هستی، چه جوهر وچه عرض، در حال تغییر دائم است و به همین دلیل، هیچ مصداقی برای حقیقت وجود ندارد.ابن عربی می‌گوید: اشاعره درنظر خود به خطا رفته، و در نیافته‌اند که عالم درحقیقت مجموعه‌ای از اعراض گوناگون است که همگی صور حقیقت واحدی را آشکار می‌نمایند.همۀ اشیاء اعراضی هستند که در جوهر ابدی و سرمدی حق ظهور نموده‌اند و این تنها هویتیگانه حق تعالی است که در هر آنی در صورتی جدید تجلی می‌یابد و رنگی نو بر خود می‌گیرد 

تفاوت دیدگاه ابن عربی با دیدگاه فلاسفه



باید دقت داشت که تعریف ابن عربیاز دو اصطلاح «جوهر» و «عرض» با تعریف‌های‌فلاسفه و متکلمان متفاوت است. در نظر ویجوهر موجود ثابت قائم به ذات است و این صفت تنها مختص حق تعالی است. ماسوی الله در برابر او به سبب حرکت، تغیر و وابستگی‌شان به حقتعالی اعراضی بیش نیستند به عقیدۀ ابن عربی، حسبانیه نیز نیمی از حقیقت را دریافته‌اند.اینکه تمامی عالم مدام در حال دگرگونی است، سخنی درست است، اما ایشان درنیافته‌اندکه جوهری که این صورتها را می‌پذیرد و این صورتها بدون آن نه موجودند و نه معقول،امر واحد یگانه‌ای است که همواره ثابت است. 


تجددامثال از دیدگاه ملاصدرا



اصل تجدد امثال اساس نظریه فلسفی صدرالدینشیرازی (د ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م) با عنوان «حرکتجوهری» است. از دیدگاه او طبیعت شیء، یعنی همان جوهر و صورت شیء، ذاتاً در حالتغییر و حرکت است، هرچند ماهیت آن ثابت است. از آنجایی که ماهیت حرکت، تجدد وانقضاء است، بنابراین، جواهر اشیاء پیوسته در حال تجددند. این حکم بر کل عالماجسام صدق می‌کند. ملاصدرا از اصل حرکت جوهری در فلسفه خود برای حل مسائل بسیاری بهره برده است، از جمله:رابطه بین حادث وقدیم 

محمد آمیخته
20 شهريور 1393 - 12:52

سلام استاد
بابت مطالب عالی تون ممنون
فقط حیف که منبعش رو ذکر نکردین یاشایدم من ندیدم

بازم تشکررررررر

ارسال دیدگاه

خطا ...
آدرس ایمیل وارد شده نامعتبر است.
متوجه شدم